نازنین جونمنازنین جونم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نازنین جونم

سفر به شمال در سنین مختلف

اولین مسافرت شمال در چهار ماهگی     دومین مسافرت به شمال درشش ماهگی   سومین مسافرت به شمال در یکسالگی چهارمین سفر شمال در دوسالگی    سومین سفر به شمال در دو سال و نیم سالگی   امام هادی (ع) فرموده اند: لشّاكِرُ أَسْعَدُ بِالشُّكْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَةِ الَّتى أَوْجَبَتِ الشُّكْرَ لاَِنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّكْرُ نِعَمٌ وَ عُقْبى:    « شخص شكرگزار، به سبب شكر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى كه باعث شكر  شده است. زيرا نعمت، كالاى دنياست و شكرگزارى، نعمتِ دنيا و آخرت است. » ...
31 شهريور 1392

بدون عنوان

  الهی …   نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم   نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی   در اگر باز نگردد نروم باز به جایی   پشت دیوار نشینم   چو گدا بر سر راهی   کس به غیر از تو نخواهم   چه بخواهی چه نخواهی   باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی لحظه های سکوتم ؛   پر هیاهوترین دقایق زندگی ام هستند ؛   مملو از آنچه می خواهم بگویم و نمی گویم ...     چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما می اندازد ؛ همچون گره های قالی باش...
26 شهريور 1392

بدون عنوان

     برایت آسمانی خواهم کشید   پر از ستاره های همیشه نورانی    تو در کنار من روی ابرها   من غرق آنهمه مهربانی       ...
26 شهريور 1392

بخند بخند که قندی

  خندیدن یک نیایش است اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد، به آرامشی عظیم دست می یابی! کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند. کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است! شادی اگر تقسیم شود،دو برابر می شود! غم اگر تقسیم شود،نصف می شود! همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم! یادت باشه!انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند! کمی موسیقی گوش کن،برقص،بخند(حتی به زور)، آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را! فراموش نک...
26 شهريور 1392

بدون عنوان

           برایت آسمانی خواهم کشید   پر از ستاره های همیشه نورانی    تو در کنار من روی ابرها   من غرق آنهمه مهربانی ...
23 شهريور 1392

بدون عنوان

      اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان       بروم و ستاره  بچینم آسمان شب دیگر مثل کف دست بود ...
22 شهريور 1392

خوش به حال آسمان

خوش به حال آسمون خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره ، بی بهونه می باره ... بـــه کســــــی توجــــه نداره ... از کسی خجالت نمی کشه ... می بــــــــاره و می بــــــــاره ... اینقدر می باره تا آبی شـــه ... آفتابی شه ... کـــــــــــاش ... کاش می شد مثل آسمون بود ... کاش می شد وقتی دلت گرفت ، اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ... بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده ... ...
21 شهريور 1392

دلتنگی های مامان

  آه از غم تنهايي    چقدر زندگي بي رحم و بي ارزشه   . . واسه اين بي رحمِ بي ارزش چقدر تلاش مي كنيم كه تداوم داشته باشه. كجا  اشتباه کردم؟   کـــــدام دردنـــــاک تر ست ؟                   اینکه پـــرواز بدانی ولی اسیر باشی ؟             یا اینکه آزاد باشی ، ولـــــی پــــرواز ندانی ؟                     اینکه بدانــــــی حـــق داری ، ولــــــی ندهنـــــد ؟ ...
20 شهريور 1392